شعری از همایون رقابی...
بسی اندیشه کـــــردم تا بیابم سر بودن را
دلیــل شعر هستی و چرای این سرودن را
ز دانایان شــــدم جویا که اندر مــردم عامی
ندیــدم جز هوای نفس و در راحت غنودن را
زبانها عاجز از گفتـار و مشکل همچنان باقی
و یا گوش دگــــر باید چنین سری شنودن را
بده ساقی به من جامی که اسرار ازل گوید
به طالب در طلب بایــــــــد هزاران آزمودن را
نه در مسجد نه میخانه نه در دیر و نه بتخانه
همایــــــون دید جز ذاتش سزاوار ستودن را
نظرات شما عزیزان: